بر بلندای رود دره نهج البلاغه.... مسیری رویایی با مفرشی قرمز رنگ چراغ سبزی است برای ثبت ثانیه هایی بی همتا..ترکیبی از وهم و گمان....بر فراز زمین...کمی دور، کمی نزدیک...آری نزدیک به آسمان...آسمان نامش است و معلق نشانش...با شکوه و ابهت میان دو بوستان پردیسان و نهج البلاغه به انتظار قدم های علاقه مندان به لمس یک رویا نشسته است....و در این بازه از زمان نگاه منتظرش را به چرخش در می آورد تا رفع دلتنگی کند با رفقایش...از یک سمت سلامی روانه برج میلاد، از سمتی دیگر درودی نثار برج آزادی و در این مابین نیم نگاهی به سمت پل طبیعت می اندازد و لبخندی به پهنای عرض خود روانه اش می کند....بیا تا معلق وار طی کنیم دست دوستی پردیسان و نهج البلاغه را...تو گویی آن دو دستانش را در هم تنیدند تا شود پلی برای آسودگی مهمان هایشان...