دیشب خواب عجیبی دیدم، کودک شده بودم به دهه شصت بلکه هفتاد دندان درد امانم را بریده بود، آدرس دندانپزشکی حاذق را مادرم از خاله گرفته بود و پدر به وعده جایزه بعد دندانپزشکی راضی به همراهی ام کرده بود. مطب را که وارد شدیم عجیب بود به مانند مطب بود و نبود با صدای منشی به سمتش رفتیم، منشی نامم را از پدر پرسید در همین حین مطب ناپدید و بیماران و همراهان تبدیل شدند به مجسمه های بی نظیر،آن‌چنان با ظرافت و انحنا خلق شده بودن که یحتمل در نگاهی با گل و سفال به اشتباه گرفته می شدند، دوباره با صدای منشی مجسمه ها محو و بیماران منتظر ظاهر شدند، بفرمایید بنشینید صدایتان می کنم، زیر چشمی به کودک روبرویی نگریستم، اما ترس از عتاب بزرگترها باعث شد بی خیال بازی شوم بعد از گذشت یک ربعی نوبتمان شد،دست پدر را از ترس دندان کشیدن سفت گرفتم و وارد اتاق شدیم روی یونیت دراز کشیدم، دوباره انگاری همه چی محو شد و من با محو شدن یونیت به شدت زمین خوردم، نمیدانستم بخندم یا چی؟ صدای دکتر بود اره صدای خودش بود، این بار به کمکم آمده بود تا از بهت خارج شوم، حیرت نکن خاصیت مطب من است چه مریض ها و چه علاقه مندان به هنرم با ورود به اینجا شاید همچین تجربه ای داشته باشند بلکه گوشه ای در دیدگان آن ها مطب ظاهر شود و گوشه ای موزه کارهایم، می گفت کودک درونش زنده است شروع به تعریف کرد از دو بسته گِل ایتالیایی که برای تولد دوستِ فرزندش خریده بود که موفق به رفتن و دادن آن نشده بود و چه کسی می دانست آن دو بسته سبب خلق چنین مجسمه هایی بدون هیچ آموزشی خواهد شد،در واقع انگشتانش بود که طرح می افکند بر تنه مجسمه ها،صدایش دوباره طنین افکند یقین دارم یکی از راه های بهتر زیستن هنر است من نقاشی را از راه دویدن،عشق ورزیدن و مطالعه آغاز کردم، پزشکی تمام من نبود تلفیق از دنیای دندان و بازی با هنر روح من را اقناع می کرد. در میان مجسمه ها و هنرش نظاره گر بی همتایی شان بودم که به ناگاه از خواب پریدم، در گوگل نام دکتر را سرچ و در کمال حیرت موزه مطب وی را یافتم بله رویایی صادقه دیده بودم... دکتر سُندوزی دندانپزشکی که هنر را در میان انگشتانش یافت، مطب بلکه موزه نگاهتان را مشتاق میزبانی است تا در این میان بلکه ایمان بیاوری انگشتانی که توانایی کشیدن دندانی با ریشه ای سخت را دارا است، توانایی پاشیدن روح هنر را هم در میان خود نهفته بودند و با خلق آنچه چشمانتان را متحیر خواهد کرد آشکار ساختند