وارد کوچه که می شوی اقاقی های سرکش که از دیواره خانه خود را بالا کشیده و کنجکاوانه به خیابان می نگرند نظرت را به خود جلب می کند از درب سبز رنگ خانه داخل که می شوی میزبان های این منزل حق میزبانی را به خوبی ادا کرده و همدیگر را برای شما معرفی کرده اند…
ابتدا صدای جلال در گوش می پیچید…
… و زنم سیمین دانشور که میشناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتهٔ زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان و درحقیقت نوعی یار و یاور قلم که اگر او نبود چهبسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود. (و مگر درنیامده؟) از ۱۳۲۹ به اینور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد….
و پس از آن بانوی خانه همسرش را با زبان قلم شیوایش توصیف می کند…
راستش جلال هیچ وقت حسابگر و سازشکار نبود….هیچ وقت تحمل دست های آلوده را نداشت، تحمل نوکری کردن و مجیز گفتن و نان به نرخ روز خوردن هم نداشت. جلال در راه بود و با عشق می رفت.قلم زنی بود متعهد و مردی با انضباط تا سرحد فدا کردن خودش… با صدای دعوت صاحبخانه به
مهمانخانه قدم میگذاری انگار در تونل زمان حرکت می کنی به زمان میانسالی سیمین می رسی اخر عمر زندگی مشترک و عاشقانه آن دو مثل عمر جلال کوتاه بود گویا قریب به ۱۹ سال در آن خانه مشترک زیسته اند…سیمین را می بینی که مهمان دارد مهمانش همسایه است و اهل قلم به نظرت چهره مهمان آشنا می آید آه بله او نیماست صدایش در گوشت می پیچد نیما مُ….و سیمین که با نگاهش تو را به صرف چای دعوت می کند…بعد از دیر زمانی برای تناول ناهار فرا میخواندت….بانوی خانه بسی مهمان نواز است…با ورود به اتاق بعدی او را میبینی که عینک به چشم در حال خیاطی است…نمی دانی در قدم های بعدی چه انتظارت را می کشد در اتاق دیگری انگار دوباره به قبل باز می گردی جلال را در بالاخانه اتاق کارش در حال مطالعه و نوشتن می بینی….و صدایش که سیمین را فرا می خواند …تک تک اتاق های خانه فریاد می زنند روزهای زندگی آن دو و بعد از آن تنهایی سیمین به یاد جلال…در حیاط بانویی را میبینی که شال دست بافت بر دوش انداخته و در کنار درخت پر و پیچ و خم خانه زل زده به حوض خانه به یاد یارش…روزهایی که هندوانه را در گرمای تابستان برای خنک شدن وجودشان در کنار حوض قاچ می کردند طعم هندوانه را گویا در زیز زبانت حس می کنی….
در این منزل عاشقانه های سیمین و جلال به انتظار قدم های مهمان هایشان نشسته اند…
خانه موزه سیمین و جلال یکی از جاذبه های دیدنی تهران می باشد. در حال حاضر منزل این زوج از مشاهیر برجسته کشورمان در محله دزاشیب تبدیل به خانه موزه گردیده است. زوجی که آشنایی و عشق آنها در اتوبوس و سفر صورت پذیرفت. افسوس که عمر زندگی مشترک آن دو با فوت زودهنگام جلال کوتاه گشت.
ساخت این بنا را جلال در برهه ای از زمان که سیمین برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کرده بود آغاز کرد. تک تک آجرهای خانه را در فراق یار به امید روزهای گپ و کفت با همسرش کنار حوض میانه خانه چید. او درد دست ها و مشکلات بر سر راهش را به امید نگاه سیمین پشت پنجره رو به درخت پر از پیچ و خم کناره خانه به جان خرید.
خانه موزه سیمین و جلال را می توان از لحاظ وسایل و تزئینات تاریخی در نظر گرفت زیرا اسباب منزل بدون هیچ کم و کاستی در معرض نمایش قرا گرفتند. نقشه خانه به نحوی طراحی شد که بتوان در آینده هم آن را گسترش داد. این زوج پس از اتمام ساخت خانه و مستقر شدن در آن فرصت مصاحبت با نیما یوشیج یکی دیگر از مشاهیر ادبیات را به واسطه همسایگی با وی به دست آوردند. در این خانه موزه شما با مشاهده تندیس های سیمین و جلال که از جنس موم ساخته شده اند گرمای حضورشان را حس خواهید کرد. هم چنین در این موزه کتابهای جلال، جوایز ادبی آن دو، حلقههای ازدواج، عینکهای نویسندگان و سایر وسایل ارزشمند آن دو وجود دارد.
خانه موزه سیمین و جلال در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. در نهایت سال 1397 در سالروز تولد سیمین دانشور این خانه موزه با حضور اهالی فرهنگ و ادب افتتاح گردید.
نشانی: | تهران، دزاشیب، خیابان رمضانی، کوچه سیمین دانشور، کوچه پسندیده، بن بست ارض، پلاک 1 |
---|---|
شماره تماس: | |
روزها و ساعات بازدید: | یک شنبه تا پنج شنبه از ساعت 9 الی 16 |
روزهای تعطیل: | جمعه و شنبه و تعطیلات رسمی |
هزینه: | 5000 تومان |
تعداد پله: | 29 |
گروه سنی | |
نوع | |
امکانات | |
درجه سختی |
1 دیدگاه برای خانه موزه سیمین و جلال
سهیلا –
واقعا ممنون از اینکه کلی مکان های دیدنی و جذاب رو معرفی میکنید